برای من همیشه یکی از جذابترین زمینههای کتابخوانی، آگاه شدن از نگرش رماننویسان و ادیبان بزرگ نسبت به ادبیات بوده است. بدون شک خواندن و شنیدن نظرات و تجربیات کسانی که خودشان در ساختن این کاخ باشکوه نقش مستقیم داشتهاند به همان اندازه میتواند سودمند و آگاهیبخش باشد که لذتبخش و خوشایند. پیش از این در همین راستا مطلبی درباره جستار بسیار جذاب و خواندنی خانم ویرجینیا وولف به نام چگونه باید کتاب خواند نوشته بودم که در اینجا میتوانید آن را مطالعه کنید. _________________________
کتاب چرا ادبیات یکی از آثار پژوهشی ماریو بارگاس یوسا نویسنده و سیاستمدار معاصر اهل پرو است. یوسا که یکی از محبوبترین رماننویسان عصر حاضر در سراسر جهان است، و در کنار گابریل گارسیا مارکز، کارلوس فوئنتس و خولیو کورتاسار یکی از غولهای ادبیات آمریکای لاتین به شمار میرود، و رمانهای معروفی چون سورِ بز، جنگ آخرالزمان و گفتوگو در کاتدرال را در کارنامهاش دارد، در این اثرِ خود به این سوال پاسخ میدهد که چرا خواندن ادبیات مهم است.
این کتاب شامل چهار بخش است:
▪︎ بخش اول مقالهای است با عنوان چرا ادبیات که نام کتاب از همین مقاله گرفته شده است. او در این مقاله درباره اهمیت خواندن رمان صحبت میکند؛ در جهانی که برای بسیاری از افراد کتاب خواندن، و بالاخص خواندنِ رمان، هیچ ارزش و اهمیتی ندارد؛ و نهایتا کاریست برای افراد فارغالبالی که آنقدر زمان آزاد دارند که بتوانند بخشی از آن را به خواندن رمان اختصاص دهند. یوسا در همان صفحات ابتدایی این مقاله مینویسد:
معتقدم جامعه بدون ادبیات، یا جامعهای که در آن ادبیات –مثل مفسدهای شرمآور– به گوشهکنار زندگی اجتماعی و خصوصی آدمی رانده میشود و به کیشی انزواطلب بدل میگردد، جامعهای است محکوم به توحشِ معنوی و حتی آزادی خود را به خطر میاندازد.
و باز در جایی دیگر میگوید:
ادبیات از آغاز تا کنون و تا زمانی که وجود داشته باشد فصل مشترک تجربیات آدمی بوده و خواهد بود و به واسطه آن انسانها میتوانند یکدیگر را بازشناسند و با یکدیگر گفتگو کنند، و در این میان تفاوت مشاغل، شیوه زندگی، موقعیت جغرافیایی و فرهنگی و احوالات شخصی تاثیری ندارد. ادبیات به تکتک افراد با همه ویژگیهای فردیشان امکان داده از تاریخ فراتر بروند.
او سپس در ادامه این مقاله، به بررسی اثرات سودمند ادبیات از نقطهنظرهای مختلف میپردازد، که خلاصه و چکیده آنها را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
۱. مفید بودن ادبیات برای برقراری ارتباط در سطح فردی و در سطح جامعه.
۲. گسترش تخیل و تفکر و یافتن بیانی مناسب برای هر فکر و احساسی که میخواهیم به دیگران منتقل کنیم.
۳. زیباتر و لذتبخشتر شدن عشق و تمنا با وجود ادبیات.
۴. پرورش ذهنی انتقادی که محرک اصلی تحولات تاریخی و بهترین مدافع آزادی است.
۵. کارکرد مهم ادبیات در پیشرفت انسان و شکل بخشیدن به شهروندان مسئول و اهل نقد، و داشتن جامعهای دمکراتیک:
ادبیات اغلب بدون تعمد به ما یادآوری میکند که این دنیا، دنیای بدی است و همچنین به یاد ما میاندازد که میتوان دنیا را بهبود بخشید.
۶. شناخت مغاکهای هولآور بشری از طریق ادبیات.
۷. در غیاب ادبیات شکلگیری دنیایی کابوسوار که نتیجه توسعه بیش از حد است. دنیایی پر از مانیتورها و کامپیوترها، دنیایی که کتاب تنها در دست اقلیتی پریشاندماغ وجود دارد. دنیایی با سطح بالای رفاه و دستاوردهای علمی، ولی نامتمدن و بیبهره از روح.
▪︎ بخش دوم این کتاب با عنوان فرهنگ آزادی در واقع متن یکی از سخنرانیهای یوساست که در سال ۲۰۰۰ ایراد کرده بود. او در این سخنرانی به موضوعاتی از قبیل جهانی شدن، هویت فرهنگی، تغییر کردن فرهنگ و جامعه میپردازد. یوسا برخلاف بسیاری از اندیشمندان و سیاستمداران، جهانی شدن را پدیدهای مثبت و سودمند برای یک فرهنگ و تمدن میداند. او میگوید:
آنچه بر ضد جهانی شدن و در هواداری از هویت فرهنگی میگویند، نشانه برداشتی ایستا از فرهنگ است که هیچ مبنای تاریخی ندارد. کدام فرهنگ است که در طول زمان یکسان و بیتغییر مانده باشد؟
و در جایی دیگر از این سخنرانی میگوید:
جهانیشدن این امکان را سخاوتمندانه در دسترس همه شهروندان این سیاره میگذارد تا از طریق کنش مبتنی بر اراده و اولویتها و انگیزههای واقعی خود، هویت فرهنگی خویش را شکل بخشند.
▪︎ بخش سوم کتاب با نام آمریکای لاتین: افسانه و واقعیت مقالهایست از یوسا که در سال ۱۹۶۷ چاپ شده بود. او در این مقاله به موضوعاتی از قبیل تاریخ پرو (یوسا مطالعات تاریخی عمیقی از زادگاهش کشور پرو دارد و همین مطالعات دستمایه خلق رمانهای تاریخی او شده است) و عوامل تاثیرگذار بر تمدن پرو و تغییرات ایجاد شده در آن در طول تاریخ میپردازد. او در جایی از این مقاله میگوید:
یکی از بدترین معایب ما –و یکی از بهترین افسانههای ما– این اعتقاد است که درماندگیمان از بیرون بر ما تحمیل شده و اینکه دیگران، مثلا فاتحان این قاره، همواره مسئول مشکلات ما بودهاند.
▪︎ بخش چهارم کتاب با عنوان سرخوشی و کمال متن گفتوگوی یوسا با رابرت بویِرز (مقالهنویس آمریکایی) و جین اچ. بل–ویادا (روزنامهنگار و رماننویس آمریکایی) است. آنها در این گفتوگوی جذاب درباره رمانهای یوسا، تاثیراتی که او در نوشتن رمانهایش از رماننویسان دیگر گرفته است، نظرات او درباره نویسندگانِ دیگر، تغییرات ایجاد شده در دیدگاههای او و مسائلی از این دست صحبت میکنند. یوسا در جایی از این گفتوگوی جذاب اینچنین میگوید:
معتقدم اگر شعر خوبی یا رمان خوبی بخوانی چیزی از آن در وجود تو میماند، در وجدان تو، در شخصیت تو میماند و از راههای مختلف به تو کمک میکند.
و در جایی دیگر درباره تاثیر ایدئولوژی در نگرش انسان میگوید:
اعوجاج و نابینایی منحصر به نگرش سنتی به جهان یا منحصرا به مردم بدوی یا بیسواد نیست. مدرن بودن و فرهیختگی به هیچ وجه با خطای محض درباره آنچه در دنیای واقعی میگذرد ناسازگار نیست. آدمی که بسیاری از کتابها را خوانده و خودش را هم صادق میداند ممکن است در اثر تعصبات ایدئولوژیک تصویر بسیار مخدوشی از پدیدهها داشته باشد. زمانی عامل اصلی این نگرش مخدوش مذهب بود، اما همانطور که گفتم ایدئولوژی در دنیای مدرن همان کار را میکند.
________________________
پینوشت: این کتاب گزینه بسیار مناسبیست برای علاقهمندان به ادبیات و کسانی که میخواهند با نقطهنظرات نویسندگان درباره ادبیات آشنا شوند و به دانستههای خود در این زمینه عمق و غنای بیشتری بدهند.
مشخصات کتاب من: چرا ادبیات. ماریو بارگاس یوسا. ترجمه عبدالله کوثری. انتشارات لوح فکر. چاپ یازدهم، سال ۱۴۰۰. ۹۳ صفحه. قطع رقعی
لینک یادداشتهای مرتبط
1403/04/26 ساعت 08:59 ب.ظ