راوی چهارم
راوی چهارم

راوی چهارم

سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیگ. زین‌العابدین مراغه‌ای

سیاحت‌­نامه ابراهیم‌بیگ کتابی است در قالب رمان به قلم زین‌العابدین مراغه‌ای که با نگاهی انتقادی به اوضاع نابسامان کشور و با بیانی شفاف و گویا، و طرح داستانی واقع‌بینانه و در عین حال آمیخته به طنز، در آستانه جنبش مشروطه ایران نگاشته شد. 

زین‌­العابدین مراغه­‌ای جلد اول این کتاب سه جلدی را با عنوان "سیاحت­نامه ابراهیم­‌بیگ یا بلای تعصب او" در زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار نوشت و در سال 1321 ه.ق (1279 ه.ش) _چند سالی پس از کشته شدن ناصرالدین شاه_ در استانبول و بدون ذکر نام خود منتشر کرد. این جلد که به طور مخفیانه به ایران رسید و با استقبال زیاد خوانندگان مواجه شد، سفرنامه یک تاجر جوان ایرانی وطن­‌پرست به نام ابراهیم‌­بیگ است که در مصر بزرگ شده و در سفری که به وصیت پدرش به ایران می­‌کند با نابسامانی­‌های فراوانی مواجه می­‌شود و دیده­‌ها و شنیده­‌های خود را در این سفرنامه بازگو می‌­کند.

جلد دوم کتاب که به گفته نویسنده آن به دلیل اصرار زیاد خوانندگان جلد اول و اشتیاق آنها برای دانستن عاقبت کار ابراهیم‌­بیگ نوشته شد، با عنوان "سرانجام کار ابراهیم‌­بیگ و نتیجه تعصب او" با وجود سختی­‌ها و مشقات زیاد چاپ شد. با توجه به مقدمه جلد دوم مشخص می­‌شود که این جلد در زمان حکومت مظفرالدین شاه و در دوره‌­ای که وطن­‌دوستان امید به بهبود اوضاع ایران داشتند چاپ شده است.

جلد سوم کتاب دوازده سال پس از جلد اول آن نگاشته شده است. زین­‌العابدین مراغه­‌ای، به دلیل اینکه در مجلدهای قبلی کتابش نامی از خود نبرده بود و این امر منجر به سوءاستفاده برخی از سودجویان و منتسب کردن خودشان به عنوان نویسنده کتاب و همچنین آزار و اذیت حکومت نسبت به برخی متهمان به نویسندگی این کتاب شده بود، در ابتدای این جلد بخشی را به معرفی خود اختصاص داده است. در واقع در این جلد است که خواننده آن زمان با نویسنده واقعی این کتاب آشنا می­‌شود. جلد سوم علاوه بر اتوبیوگرافی نویسنده، شامل بخش نهایی داستان ابراهیم­‌بیگ و چند بخش الحاقی از جمله منتخبی از شعرهای میهن‌پرستانه، مطالبی درباره جنبش مشروطه و جریان به توپ بستن مجلس و مسائل مرتبط دیگر می‌­باشد.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خلاصه داستان

شخصیت اصلی رمان پسری جوان به نام ابراهیم‌­بیگ است. ابراهیم‌­بیگ فرزند بازرگان ایرانی خوش‌نامی است که در مصر زندگی می­‌کند. پسر تا کنون ایران را ندیده، از این رو شناخت او از زادگاهش از طریق گفته­‌هایی که از زبان پدر شنیده به دست آمده است. پدر ابراهیم­‌بیگ فردی وطن­‌دوست است که همیشه از فتوحات شاهان ایرانی و افتخارات آنها و جنبه‌­های مثبت ایران صحبت می­‌کند. تحت تاثیر گفته‌­های پدر، تصویری خیالی، زیبا و غیرواقع‌­بینانه از ایران در ذهن ابراهیم‌­بیگ شکل می‌­گیرد. عشقی که پدر به وطن داشت در وجود ابراهیم­‌بیگ چندین برابر می­‌شود و تمام وجود او را تسخیر می­‌کند. ابراهیم­‌بیگ آنچنان شیفته این تصویر خیالی و دلفریب از ایران می­‌شود که هیچ خبر ناخوشایندی از اوضاع داخلی ایران را باور نمی­‌کند. وقتی برخی از هم‌وطنانش پیش او از حال و روز وخیم ایران و وضع نابسامان آن دیار می­‌گویند، اوقاتش تلخ شده و ضمن دعوا و مرافعه با شخص گوینده، او را به بدخواهی و بدطینتی متهم می­‌کند؛ در مقابل از شنیدن هر خبر خوب و خوشی از ایران بدون توجه به راست یا دروغ بودن آن خبر، بسیار خشنود شده و به گوینده خبر پاداش می­‌دهد. تعصب ملی ابراهیم‌­بیگ به اندازه­‌ای بود که برخی از آشنایانش به واسطه این ویژگی ابراهیم‌­بیگ از او سوءاستفاده­‌های مالی نیز می­‌کردند.

باری... پس از چندی پدر ابراهیم­‌بیگ می­‌میرد و ابراهیم­‌بیگ تصمیم می­‌گیرد به وصیت پدرش مبنی بر سفر به ایران و نگاشتن تمام مشاهداتش از ایران، جامه عمل بپوشاند؛ از این رو به همراه آموزگارش یوسف­‌عمو راهی سفر به ایران می­‌شود.

ابراهیم­‌بیگ حقیقت تلخ اوضاع نابسامان ایران را پیش از رسیدن به آن، از شمار زیاد مهاجران ایرانی در کشورهای همسایه، و حال و روز وخیم آنها در غربت، درمی­‌یابد؛ اما باز هم دست از باورهای متعصبانه خود برنمی­‌دارد و به امید اینکه در داخل کشور با شرایط بهتری مواجه خواهد شد به سفر خود ادامه می‌­دهد. اما در داخل ایران اوضاع را به مراتب بدتر از وضع مهاجران ایرانی در کشورهای همسایه می­‌بیند و دیگر جایی برای خودفریبی او باقی نمی­‌ماند. در همه جا بی­‌نظمی و بی­‌قانونی، حاکمان زورگو، ماموران رشوه­‌بگیر، عالمان بی­‌عمل، فرادستان ظالم و سودجو و فرودستان جاهل و بی‌­خبر.

همه جا ملک پریشان، ملت پریشان، تجارت پریشان، خیال پریشان، عقاید پریشان، "شهر پریشان و شهریار پریشان "، خدای را این چه پریشانی است؟!

ابراهیم‌­بیگ به هر شهر که پا می­‌گذارد اوضاع را به همین منوال می­‌بیند. اما او نمی­‌تواند این همه نابسامانی را دیده و دم برنیاورد. و در عجب است از اینکه مردم این وضع اسفناک را می­‌بینند ولی باز هم سکوت می­‌کنند و بار اینهمه ظلم و بی­‌عدالتی را تحمل می­‌کنند:

عجب است که در این شهر به جز از من احدی را از این ظلم و تعدی فوق تحمل خبری نبود، و کسی از این وضع تعجب نمی­‌کرد. گویی بردن بار این تعدیات از مقتضیات خلقت ایشان است. از حقوق بشریه به کلی بی‌­خبراند...

عشق به وطن و دیدن حال زار وطن ابراهیم­‌بیگ را وادار به اعتراض می­‌کند. او نمی­تواند ظلم و جهل را ببیند و ساکت بنشیند، از این رو با مردم بحث می‌­کند و با زبانی تند و تیز به جهل و بی‌­خبری و سکوت آنها می­‌‌تازد ولی از طرف آنها متهم به گستاخی و فضولی می‌­شود.

ابدا نظر همت عمومی به سوی اصلاح امور وطن معطوف نیست. از بزرگ و کوچک و غنی و فقیر و عالم و جاهل متفردا خر خود را می‌چرانند. هیچ کس را پروای دیگری نیست. احدی از منافع مشترک وطن و ابنای وطن سخن نمی‌گوید. گویی نه این وطن از ایشان است و نه با یکدیگر هم‌وطن‌اند.  

ابراهیم­‌بیگ به وسیله چند نفر واسطه (که خود این واسطه­‌ها ماجرای مفصلی دارند) موفق می­‌شود با برخی از مقام­‌های دولتی ملاقات کرده و با آنها صحبت کند. کاستی­‌های کشور را به آنها می­‌گوید و آنها را پند و اندرز می­‌دهد و از آنها می­‌خواهد در جهت خیر و صلاح ملت و مملکت عمل کنند. آن مقامات دولتی هم که از حرف­‌های تند و تیز جوانی که معلوم نیست کیست و از کجا آمده و به خود اجازه دخالت در کار آنها داده به خشم آمده­‌اند، جواب او را با کتک و توهین و ناسزا می­‌دهند. ابراهیم‌­بیگ زخمی و کتک­‌خورده و مال­‌باخته و دلشکسته پیش یوسف‌عمو برمی­‌گردد.

ابراهیم‌­بیگ به همراه یوسف­‌عمو از شهری به شهر دیگر می­‌رود و در همه جای ایران اوضاع را به همین ترتیب می­‌بیند. جمله کوتاهی دارد که گویای حال نزار کل کشور است و مانند یک ترجیع­‌بند در پایان توصیفاتش از هر شهر درباره مردم آن شهر تکرار می­‌کند: مرده‌­اند ولی زنده، زنده­‌اند ولی مرده.

باری... پس از چند ماه سفر در ایران و دیدن ظلم و فساد و جهل در نقطه به نقطه این سرزمین، ابراهیم‌­بیگ با حالی نزار و دلی پرخون و چشمانی اشکبار وطنش را ترک می­‌کند. ولی با وجود غم و اندوه و تلخکامی فراوانی که از دیدن وطن خود دچارش شده بود، از عشقش به آن چیزی کم نشد و کماکان با همان شیفتگی و شوریدگی پیشین ایران را می­‌پرستید.

پس از ترک وطن، ابراهیم­‌بیگ باز هم دست از مجادله و مباحثه درباره ایران برنمی­‌دارد. در طی یکی از همین مجادله‌­ها با یک ملای ایرانی در استانبول که منجر به آتش‌­سوزی خانه میزبان شد، به بیماری سختی دچار می­شود. یوسف­‌عمو و برخی از آشنایان، ابراهیم­‌بیگ را با جسمی نیمه­‌جان به مصر نزد مادر و خانواده­‌اش برمی­‌گرداند.

در اینجا جلد اول رمان سیاحت­نامه ابراهیم­‌بیگ پایان می­‌یابد. در جلد دوم، داستان ابراهیم­‌بیگ با روایت یوسف­‌عمو از بیماری عجیب و طولانی‌­مدت ابراهیم­‌بیگ و ناتوانی پزشکان از درمان او و بهبود مجدد او با شنیدن بر تخت نشستن مظفرالدین شاه که جنبه‌­ای تمثیلی به رمان داده است ادامه می­‌یابد.

شرح عشق سوزان محبوبه، کنیز زیبارویی که از کودکی در خانواده ابراهیم­‌بیگ بزرگ شده و پرورش یافته نسبت به ابراهیم­‌بیگ، در کنار عشق بی حد و اندازه ابراهیم‌­بیگ به ایران و بیمار شدن او از غم وطن و در نهایت جان دادن هر یک از این دو عاشق در راه معشوق خود، از زیبایی­‌های جلد دوم این رمان است.

جلد سوم شرح سفر یوسف­‌عمو در خواب به بهشت و جهنم و دیدن روزگار ظالمان و خائنان در جهنم و وصال ابراهیم‌­بیگ و محبوبه و زندگی باشکوه آنها در بهشت است. این بخش هم که از بخش­‌های شیرین و جالب این رمان است مسلما حاوی پیامی مهم برای کسانی است که به وطن خدمت می­‌کنند و در راه آن جان می‌­سپارند، و کسانی که نسبت به وطن و مردم خود خیانت و ظلم می­‌کنند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ویژگی­‌های ادبی سیاحت‌­نامه ابراهیم‌بیگ 

1. رمان یا سفرنامه

کتاب سیاحت­نامه ابراهیم‌­بیگ سفرنامه­‌ای است که در قالب رمان نوشته شده است و این اولین ویژگی ادبی این کتاب است. نویسنده به جای نوشتن یک سفرنامه و گنجاندن تجربیات خود از ایران در این سفرنامه، یک رمان نوشته و دیده‌­ها و شنیده­‌ها و تجربیات و دغدغه­‌های خود را در قالب داستان و از زبان شخصیت­‌های داستانش بیان کرده است. در واقع ابراهیم­‌بیگ خود اوست اما به جای بازگو کردن ماجرای سفرش به ایران از زبان خودش، شخصیتی خلق کرده و او را راهی این سفر می­‌کند و ایران را از زاویه دید او می­‌بیند و به مخاطب می­‌شناساند. شخصیت­‌پردازی ابراهیم­‌بیگ به خوبی با هدف نویسنده از نگاشتن این رمان مطابقت می­‌کند. نویسنده می­‌خواهد فقر و جهل و نبود امکانات در کشور را نشان دهد پس اینها را از زبان شخصی می­‌گوید که خود در کشوری آزاد با امکانات رفاهی مطلوب زندگی کرده است. نویسنده می­‌خواهد به مخاطب بگوید که در مقابل این ناملایمات سکوت نکن، پس به ابراهیم‌‌­بیگ زبانی تند و تیز و روحیه‌­ای معترض می­‌دهد. نویسنده می­‌خواهد بگوید عاشق وطن خود باش و نسبت به وطن خود بی­‌‌تفاوت نباش، پس میهن­‌پرستی را ویژگی بارز شخصیت اصلی رمانش می­‌کند؛ تا جایی که ابراهیم‌­بیگ از عشق وطنِ بیمارش خود نیز بیمار شده و در نهایت از این عشق می­‌میرد، که اشاره به جانبازی در راه وطن دارد. این خلق شخصیت اولین چیزی است که این سفرنامه را تبدیل به رمان کرده است؛ تبدیل یک نان­فیکشن به فیکشن.

2. جنبه تمثیلی رمان

از دیگر ویژگی­‌های ادبی این کتاب جنبه تمثیلی آن است. رمان تقریبا در بخش­‌های انتهایی جلد اول یعنی پس از اینکه ابراهیم­‌بیگ ایران را ترک می­‌کند رفته­‌رفته رنگ و بویی تمثیلی به خود می­‌گیرد. از جنبه­‌های تمثیلی رمان برای نمونه می­‌توان به بحث و جدلی که در استانبول بین ابراهیم­‌بیگ و یک ملای ایرانی درمی­‌گیرد اشاره کرد. در طی این مجادله و سوال­‌های منطقی ابراهیم‌­بیگ از ملا و جواب­‌های بی­‌منطق ملا به او که منجر به خشم و غضب ابراهیم‌­بیگ و در نهایت آتش­‌سوزی خانه میزبان می­شود، نصف بدن ملا می­سوزد و نصف دیگر آن سالم می­‌ماند.

نمونه دیگر وقتی است که ابراهیم­‌بیگ بیمار شده و هیچ درمانی را پاسخ نمی‌­گوید، اما با شنیدن خبر بر تخت نشستن مظفرالدین شاه سلامتی خود را باز می‌­یابد. شاید بتوان گفت در اینجا ابراهیم­‌بیگ تمثیلی از خود ایران است که بیمار شده و با بر تخت نشستن مظفرالدین شاه بهبود می‌­یابد. چون در آن زمان مردم که از ناصرالدین شاه ناامید بودند تنها چشم امیدشان به ولیعهد او مظفرالدین شاه بود که در زمان ولیعهدی­‌اش در میان مردم به عدالت شهره بود.

جلد سوم یعنی بخش پایانی رمان که شرح سفر یوسف­‌عمو به بهشت و جهنم و دیدن حال و روز وخیم خائنان به وطن در جهنم، و اوضاع خوش و خرم عاشقان و دوستداران وطن از جمله ابراهیم­‌بیگ در بهشت است، یکی از پررنگ­‌ترین بخش‌­های تمثیلی رمان است.

3. زبان ساده و بی­‌تکلف رمان

از دیگر ویژگی­‌های ادبی رمان سیاحت­نامه ابراهیم­‌بیگ زبان ساده آن است. اگرچه شاید خواندن برخی از بخش­­‌های این رمان برای برخی از خوانندگان اندکی مشکل باشد اما این رمان در مقایسه با عمده نوشته‌­های مربوط به دوره قاجار که پر از کلمه‌­های پرتکلف عربی بودند از زبان بسیار ساده‌­تری برخوردار است. موضوعی که خود نویسنده در بخش‌­های مختلف کتابش به آن اشاره می‌­کند پرهیز از کلمه­‌های سنگین و سخت و قافیه­‌بندی­‌های بیهوده و پیچیده می‌­باشد. از نطر نویسنده‌ی این رمان، زمان این­گونه زبان‌­آوری­‌ها و قافیه‌­بازی‌­ها گذشته است و امروزه باید با زبانی ساده و بی­‌تکلف مطلب را به خواننده انتقال داد.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

معرفی نویسنده

زین‌­العابدین مراغه‌­ای، نویسنده کتاب جنجالی و بحث­‌‌برانگیز سیاحت­نامه ابراهیم­‌بیگ که کتاب خود را در ابتدا بدون ذکر نام خود منتشر کرد و در نهایت در جلد سوم رمانش خود را به خواننده­‌اش معرفی کرد که بود؟ شنیدن سرگذشت او از زبان خودش که با بیانی صادقانه نگاشته شده است شیرین­‌تر و خوش‌­تر است. اما اگر بخواهم خلاصه‌­ای از سرگذشت او ارائه دهم به این چند نکته بسنده می­‌کنم:

اجداد زین‌­العابدین از کردهای ساوجبلاغ و از بزرگان آن دیار بودند که در زمان افشاریان به مراغه آمده و در این شهر مشغول تجارت شده و در این دیار نیز اسم و رسمی به هم رسانیده بودند.

زین­‌العابدین در هشت سالگی به مکتب رفته و پس از هشت سال تحصیل از مکتب بیرون آمد. هشت سال درس خواندنی که گویا چیزی به دانش و آگاهی او و همنوعان او نیفزود؛ به گونه‌­ای که خود زین­‌العابدین از آن هشت سال تحصیل با عنوان جهل مرکب یاد می­‌کند.

در شانزده سالگی وارد دنیای کسب و کار شد. پس از چند سال و پشت سر گذاشتن افت و خیزهایی چند در این راه به ناچار ترک وطن گفته و در قفقاز اقامت گزید. در قفقاز هم مدتی به همراه برادرش به کسب و کارهای خرد مشغول می­‌شود. پس از مدتی به سِمَت ویس کنسولی در قفقاز مشغول به کار می­‌شود که در کتاب سیاحت­نامه نیز از تجربیات خود در این شغل بهره می­‌گیرد.

پس از چندی در یالتای روسیه اقامت می­‌گزیند و در آن شهر اسم و رسمی به هم رسانیده و مورد توجه درباریان روسیه قرار می­‌گیرد و تابعیت روسیه را می‌­پذیرد. اما زین­‌العابدین از اینکه ترک تابعیت وطن خود را کرده بود خوشنود نبود.

آنچه از سرگذشت زین­‌العابدین مراغه‌­ای برای من جالب توجه است درگیری و جدال درونی او با خود است هنگامی که در یالتا زندگی می­‌کرد. زین­‌العابدین با وجود برخورداری از موقعیت ممتاز اجتماعی و مالی و حسن شهرت در یالتا و حمایت درباریان روسیه از او و داشتن تابعیت روسیه که به دست آوردن آن برای خارجیان به راحتی ممکن نبود، دوری از وطن و ترک تابعیت آن را برنمی‌­تابد و نگرانی از بابت دوری فرزندان از اسلام و پرورش یافتن آنها در کشوری غیر اسلامی او را وادار می‌­کند تابعیت روسیه را ترک گوید و استانبول را که شهری مسلمان‌­‌نشین بود و نسبت به ایران از آزادی بیشتری برخوردار بود برای زندگی خود و خانواده‌­اش انتخاب می­کند. کتاب سیاحت­نامه را نیز در این شهر نوشته و چاپ می­کند.

زین‌­العابدین مراغه‌­ای نه نویسنده بود و نه ادیب؛ تاجری بود عاشق وطن خود و خواستار عزت و سرافرازی ابنای وطن؛ و از روی همین عشق و دلسوزی دست به نوشتن کتابی زد که هم در زمان خود و هم در زمان ما پیشتاز نوشته‌­های ملی­‌گرایانه و میهن­‌پرستانه و انتقادی می­‌باشد.

محمدعلی سپانلو می­‌گوید ارزش سیاحت­نامه ابراهیم­‌بیگ از لحاظ نفوذ اجتماعی در انقلاب مشروطه ایران، همتراز با کتاب قرارداد اجتماعی اثر ژان ژاک روسو در انقلاب کبیر فرانسه است.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


مشخصات کتاب من: سیاحت‌­نامه ابراهیم‌بیگ. حاجی زین‌العابدین مراغه‌ای. به کوشش م. ع. سپانلو. انتشارات آگه. چاپ دوم. پاییز ۱۳۸۵. ۷۷۵ صفحه، قطع رقعی