در یادداشت قبلی به شناخت جریانات فکری قالب در نیمه اول قرن هجدهم آمریکا و نویسندگان تاثیرگذار آن دوره پرداختیم. از تغییر دیدگاه مذهبی متعصب به سمت رَواداری مذهبی و نگرشهای دنیویتر و میل به تغییر و تحول در نظام اجتماعی و سیاسی آمریکای آن دوره گفتیم. در این یادداشت به جریانات مهم و اساسی نیمه دوم قرن هجدهم آمریکا و نویسندگان تاثیرگذار و آثار آنها خواهیم پرداخت.
اگر بخواهیم به شناخت آثار مکتوب تاثیرگذار در قرن هجدهم آمریکا بپردازیم میتوانیم این دوره را به دو بخش اصلی تقسیم کنیم: بخش اول از اوایل قرن هجدهم تا میانههای این قرن –یعنی زمانی که اولین جرقههای جدایی و استقلال مستعمرهنشینان از بریتانیا زده میشود، و بخش دوم بعد از نیمه دوم قرن هجدهم که دوره انقلاب و مبارزات جدی مستعمرهنشینان برای استقلال از بریتانیاست. در یادداشت پیش رو به بخش اول خواهیم پرداخت.
ادبیات آمریکا به عنوان یکی از مطرحترین و شناختهشدهترین ادبیات ملل در میان مردم جهان به شمار میرود. بعد از فرانسه، آمریکا دومین کشوری است که دارای بیشترین نویسندگان دریافتکننده جایزه نوبل میباشد. (تا سال ۲۰۲۳ سیزده نویسنده آمریکایی موفق به دریافت جازه نوبل شدهاند.) همچنین جایزه پولیتزر که یکی از مهمترین جایزههای ادبی جهان است متعلق به این کشور میباشد.
از بحث جوایز ادبی که بگذریم وقتی درباره ادبیات آمریکا صحبت میکنیم غالبا نام نویسندگانی چون مارک تواین، همینگوی، اشتاینبک، ادگار آلن پو، ویلیام فاکنر، هرمان ملویل، تونی موریسون، و شاعرانی چون امیلی دیکنسون، والت ویتمن و بسیاری شاعران و نویسندگان دیگر –که اگر بخواهیم همه را عنوان کنیم فهرست بلندبالایی را تشکیل میدهند– به ذهن ما خطور میکند.
ممکن است این سوال به ذهن برخی برسد که ادبیات آمریکا چگونه توانست در عرض پانصد سال به چنین جایگاهی در میان مردم جهان دست پیدا کند. اما این سوال نمیتواند سوال درستی باشد. زیرا کشور آمریکا قبل از اینکه توسط کریستوف کلومب شناخته شود و نام آمریکا بر آن گذاشته شود، سرزمینی با قدمتی طولانی، و دارای ساکنانی با تمدن و فرهنگی غنی بود. از طرفی، اروپاییهایی که در سالهای پس از شناخته شدن این سرزمین ساکن آن شدند، دارای پیشینهای تاریخی–فرهنگی و تجربیات زیستهای بودند که همراه با خود به این دنیای جدید آوردند.
حال سوال اینجاست که اصلا تاریخ ادبیات آمریکا از چه زمانی آغاز میشود؟ وقتی از تاریخ ادبیات آمریکا صحبت میکنیم درباره کدام بخش از تاریخِ ادبیِ این قاره کهن صحبت میکنیم؟ جریانات موثر بر پیدایش آن چه بود؟ چه کسانی و چه عواملی در شکلگیری و تغییر و تحول آن نقش داشتند؟ پدیدآورندگان ادبیات آمریکا چه نقش و چه رویکردی در تحولات اجتماعی کشور خود و جهان داشتند؟
در این رشته یادداشتها به بررسی و شناخت تاریخ ادبیات آمریکا خواهیم پرداخت و در خلال آن در جستوجوی پاسخی درخور به پرسشهای مطرح شده خواهیم بود.
در بخشهای بعدی به تفصیل به بررسی هر یک از این دورهها خواهیم پرداخت.
لینک یادداشتهای مرتبط در این وبلاگ
تاریخ ادبیات آمریکا | قرن هفدهم: ادبیات استعماری
تاریخ ادبیات آمریکا | قرن هجدهم – بخش یک: زمانی برای تغییر
تاریخ ادبیات آمریکا | قرن هجدهم – بخش دو: ملت جدید
1
در سال ۱۹۳۷ که آمریکا همچنان درگیر بحرانهای پیشآمده بعد از جنگ جهانی اول بود، جان اشتاینبک نویسنده آمریکایی، شاهکار بیبدیل خود، موشها و آدمها را منتشر کرد. او عنوان این اثر خود را از شعری از رابرت بِرْنْز (شاعر قرن ۱۸ اسکاتلندی) به نام To a mouse اقتباس کرده بود. رابرت بِرْنْز هنگامی که لانه موشی را به طور تصادفی با گاوآهن خود ویران کرد این شعر را خطاب به آن موش سرود. او در این شعر برای مصیبت آن موش ابراز تاسف میکند. بیخانمانی و گرسنگی موشها شاعر را بر آن میدارد تا با همه آسیبدیدگان احساس همدردی کند؛ و همچنین برای غیرقابل پیشبینی بودن و دردناک بودن زندگی انسان و همه موجودات. در بخشی از این شعر، شاعر خطاب به آن موش میگوید:
حتی دقیقترین نقشههایی که توسط حیوانات یا انسانها ایجاد شدهاند اغلب اشتباه میشوند.
رمان گتسبی بزرگ نوشته فرانسیس اسکات فیتز جرالد نویسنده قرن بیستم آمریکایی است. این رمان یکی از رمانهای پرآوازه دنیاست که در فهرست ادبیات کلاسیک جهان و ۱۰۰ رمان برتر قرن بیستم قرار دارد.
در رمان گتسبی بزرگ مسائلی چون دوستی، وفاداری، دروغ، پولپرستی، خیانت، تنهایی و مرگ بر زمینه ای از یک ماجرای عاشقانه مطرح میشود.