زن در ریگ روان ماجرای یک معلم جوان و حشرهشناس آماتور به نام نیکی جومپی (شخصیت مرد داستان) است که برای فرار از یکنواختی زندگی، مرخصی چند روزهای از محل کارش میگیرد تا راهی سفری تفننی به تپههای شنی نزدیک دریا شود. معلم جوان به دو چیز علاقه بسیاری دارد: حشرات و شنها. او در این سفر در پی کشف گونهای جدید از سوسک شنزار است؛ با این هدف که نامش به عنوان کاشف حشره در کنار نام علمی حشره ثبت شود و از این طریق در میان حشرهشناسان ماندگار شود.
شبانه مرد گاریچی
به خانه میکشد خود را
اگر که مادیان خسته
اگر طناب هم پاره
درون مرد همواره
کشیده میشود باری
"حسین صفا"
_________________________
داستان اندوه روایتگر نیاز پیرمردی داغدار است به یک گوش شنوا تا از غم و اندوهش با او بگوید. پیرمرد پسرش را از دست داده و حالا زمان سوگواری است. اما فقر و بیکسی فرصت این سوگواری را از او گرفته است. پیرمرد درشکهچی برای کار به شهر آمده و کس و کارش در روستا هستند. او در این شهر غریب است. در شهر همه به کار و زندگی خود مشغولاند. همه در حال گذرند و کسی وقت ایستادن و حوصله شنیدن حرف دل دیگران را ندارد.
داستان اندوه بسیار ساده است. چخوف خیلی ساده و صریح و بدون هیچ پیچیدگی و حاشیهای حرف خود را زدهاست: اندوه خویش را به که گویم؟
خواندن مقالهای درباره کتاب خواندن میتواند سودمند و لذتبخش باشد، اما وقتی این مقاله به قلم نویسندهای چون ویرجینیا وولف نوشته شده باشد، چیزی ورای سودمندی و لذتبخشی در آن خواهد بود که جز با خواندنِ آن، درک و دریافت نمیشود.
وولف حتی در این متن غیر داستانی خود، ادبیات عظیمی را خلق میکند؛ او در این مقاله چند صفحهای، ما را به سفری در جهان ادبیات میبرد؛ سفری که گرچه کوتاه است، اما پس از بازگشت از آن، بدون شک تغییری آشکار در نگاه و بینش ما نسبت به ادبیات ایجاد خواهد شد.
خط به خط این نوشته حرفی برای گفتن دارد و موضوعی برای اندیشیدن. میتوان بارها و بارها آن را خواند و از این مقاله کوتاه که مانند یک ترجیعبندِ زیباست، لذت برد و چیزها آموخت.
رمان گتسبی بزرگ نوشته فرانسیس اسکات فیتز جرالد نویسنده قرن بیستم آمریکایی است. این رمان یکی از رمانهای پرآوازه دنیاست که در فهرست ادبیات کلاسیک جهان و ۱۰۰ رمان برتر قرن بیستم قرار دارد.
در رمان گتسبی بزرگ مسائلی چون دوستی، وفاداری، دروغ، پولپرستی، خیانت، تنهایی و مرگ بر زمینه ای از یک ماجرای عاشقانه مطرح میشود.
"اگر به جسمی هیچ نیرویی وارد نشود و آن جسم در حالت سکون باشد تا ابد ساکن میماند، و اگر در حال حرکت باشد تا ابد با همان سرعت و در همان جهت به حرکت خود ادامه میدهد."
این قانون اول نیوتن است که به قانون لَختی یا اینرسی معروف است. البته نیوتن این قانون را در مورد اجسام به کار بردهاست. اما انسانها هم به نوعی مانند اجسام تابع این قانون هستند: روزمرگیها و عادتهای ما شاید مصداق همان حرکت ثابت در اجسام باشد و بیعملی و انفعال ما مصداق همان سکون در اجسام. گاهی در زندگی ما اتفاقاتی میافتد که مثل همان نیروی وارد شده بر جسم در قانون نیوتن، این حرکت یا سکون ما را بر هم میزند. اتفاقاتی مثبت یا منفی. اتفاقاتی که گاه به ظاهر پیشپاافتاده به نظر میرسند و گاه غیر معمول. دیدن کسی، رفتن به جایی، از دست دادن شخصی یا چیزی، تغییر موقعیت، گذر عمر، همگی اتفاقاتی هستند که میتوانند حالت ثابت ما را برهم بزنند. اما انسان جاندار با جسمی جامد و بیجان تفاوتهایی اساسی دارد و آن داشتن احساس، تفکر و زندهبودن است. سوال اینجاست که ما انسانها در مقابل نیرویی که مثل یک شوک بر ما و انفعال و روزمرگی ما وارد میشود چه واکنشی نشان میدهیم؟ این نیرو ممکن است ما را به ایستادن، فکر کردن و بازنگری وادارد. شاید هم تحت تاثیر این شوک دچار افسردگی شویم، شاید از پا بیفتیم، شاید خشمگین شویم، شاید بتوانیم خود را با شرایط تازه تطبیق دهیم و بتوانیم تغییری ایجاد کنیم، شاید هم به خاطر ترس از روبهرو شدن با واقعیت خود را فریب دهیم و وضعیت پیشآمده را نادیده بگیریم.
ادامه مطلب ...فرسودگی یکی از نوشتههای کریستین بوبن نویسنده معاصر فرانسوی است. رفیق اعلا، ابله محله (ژه) و دیوانهبازی از دیگر آثار محبوب این نویسنده است. فرسودگی را میتوان در گروه ادبیات غیرداستانی دستهبندی کرد. نوشتهای که بیانگر اندیشههای زیبا، روشن و درخور تامل نویسنده در باب عشق، تنهایی، مرگ، زندگی، کودکی، سادگی و ... است.
آندره ژید از نویسندگان پیشرو ادبیات نیمه دوم قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم محسوب میشود. او در دوران فعالیت ادبیاش به سبب زیر سوال بردن اعتقادات، اخلاقیات و اصول مذهبی حاکم بر جامعه و همچنین به دلیل برخی از گرایشهای شخصیاش، که در بعضی نوشتههای خود به دفاع از آنها پرداختهبود، مورد حمله بسیاری از منتقدان عصر خود قرار گرفت. تا جایی که یکی از منتقدان سرشناس آن زمان، ژید را "موجودی با نفوذی شیطانی " نامیدهبود. آندره ژید در جایی درباره خود اینچنین میگوید: "میتوان گفت که اندیشههایم خودم را نیز به وحشت میاندازد و به همین سبب بود که آنها را به قهرمانهای کتابم نسبت میدادم تا از خود جدایشان کردهباشم." و در جایی دیگر، در بحبوحه جنگ جهانی دوم، در پاسخ به یکی از نشریات فرانسه که او را به "ایجاد آشفتگی در جامعه فرانسه قبل از هجوم ارتش هیتلر" متهم کرده بود، گفت: شکست فرانسه به سبب جنبه غیراخلاقی ادبیات او نبود بلکه "ناشی از بینظمی، بیصلاحیتی، اهمالکاری، چنددستگی و فساد" حکومت بودهاست.